جدول جو
جدول جو

معنی مرکب شدن - جستجوی لغت در جدول جو

مرکب شدن
آمیختن آمیخته شدن ترکیب شدن آمیخته گردیدن: در یکی شخص مرکب شده سبحان الله اینت بیحد کرم و لطف وبزرگی و شرف. (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
مرکب شدن
ترکیب شدن، آمیختن، آمیخته شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پاتیل شدن (پاتیل در پارسی برابر است با سیاه مست)، ویستن مست و لایعقل گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
پروانه یافتن، آزاد گشتن، رها شدن رخصت داده شدن، یا مرخص شدن از خدمت کسی. از حضور او بیرون آمدن با اجازه، آزاد شدن، رهاشدن (پس از خاتمه کار)
فرهنگ لغت هوشیار
گریفتن تنوییدن استوار شدن پا برجا گشتن: شده محکم بشمشیر تو بنیاد مسلمانی که شمشیر تو در ملت پناه هر مسلمان شد، (معزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاب شدن
تصویر مجاب شدن
پاسخ شنیدن و قبول کردن
فرهنگ لغت هوشیار
مترتب گردیدن: فرجامیدن حاصل آمدن نتیجه بدست آمدن: ... چون مخالفان اضعاف مضاعف قزلباش بودند اثری بر سعی و کوشش ایشان مترتب نشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریب شدن
تصویر غریب شدن
غریب گردیدن غربت گزیدن اغتراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترکیب شدن
تصویر ترکیب شدن
همداییدن ترومیدن همبودن
فرهنگ لغت هوشیار
از دین بر گشتن دینگردان شدن دین گرداندن از دین حقیقی عصر بازگشتن، دین اسلام را ترک کردن: عبدالله بن سعد بن ابی سرح که مرتدشد
فرهنگ لغت هوشیار
سامان یافتن منظم شدن نظم و ترتیب یافتن: تا بر هز طرفی مردان کاردیده تجربت یافته مرتب شوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منکر شدن
تصویر منکر شدن
زیرش زدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خراب شدن
تصویر خراب شدن
آسیب دیدن، گزند دیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
يقترف
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
Commit, Perpetrate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
commettre, perpétrer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
begaan
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
cometer, perpetrar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
begehen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
popełnić, popełniać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
совершать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
скоювати , вчиняти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
กระทำ , ก่อ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
ارتکاب کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
cometer, perpetrar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
kutenda
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
לבצע , לבצע
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
犯す
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
melakukan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
অপরাধ করা , অপরাধ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
करना , अपराध करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
commettere, perpetrare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مرتکب شدن
تصویر مرتکب شدن
범하다 , 저지르다
دیکشنری فارسی به کره ای